افکار عمومی
افکار عمومی \afkār-e omūmī\، نگرشها، دیدگاهها و ترجیحهـای مـردم در قبـال رویـدادها، اوضاع و احـوال سیـاسی ـ اجتماعی و مسائلی که با منافع، مصالح یا علاقههای آنها ارتباط دارد. افکار عمومی را معمولاً به کمک روشهای نظرخواهی و نظرسنجی بررسی میکنند و نتیجۀ بهدستآمده را مبنایی برای تخمینزدن یا داوریکردن دربارۀ گرایشهای بیانشده یا نشدۀ جامعه قرار میدهند.
اصطلاح افکار عمومی در زبان انگلیسی تا سدۀ 18 م / 12 ق به کار نرفته یا ساخته نشده بود، اما پژوهشگران از بررسی آثار کهن باستانی به شواهدی دست یافتهاند که آنها را بهمنزلۀ اشاره به نگرشهای عامۀ مردم قلمداد میکنند. ظاهراً ژاک نِکِر (ه م)، وزیر امورمالی لوئی شانزدهم (سل 1774-1792 م)، این اصطلاح را رواج داد. او در یادداشتی نوشت که افکار عمومی بر رفتار سرمایهگذاران در بازارهای مالی تأثیر میگذارد. جرمی بنتم (ه م)، فیلسوف انگلیسی، تأکید کرد که افکار عمومی عامل مهمی برای نظارت اجتماعی و مبنایی بااهمیت برای نظام حکومتی مردمسالار است. الکسی دُ توکویل (ه م)، فیلسوف سیاسی، نقش افکار عمومی را در 1835 م / 1251 ق در آمریکا مطالعه کرده، و دربارۀ رابطۀ آن با آزادی و مردمسالاری اظهارنظر کرده است. در 1925 م، در مجمعی که انجمن علوم سیاسی آمریکا برگزار کرد، برای بهدستدادن تعریفی از افکار عمومی کوشش شد، اما بر اثر اختلاف نظر میان صاحبنظران شرکتکننده، که شماری از آنان حتى منکر وجود پدیدهای به نام افکار عمومی بودند، کوششها به جایی نرسید. اختلافنظر بر سر این تعریف، بهویژه از دیدگاه متخصصان حوزههای مختلف که هرکدام از منظر خاص خود به جنبههای مختلف افکار عمومی مینگرند، همچنان ادامه دارد. بااینحال، افکار عمومی از مباحثی است که بهویژه در حوزههای سیاست، جامعهشناسی و ارتباطات به آن پرداخته میشود و دولتهای مردمسالار به آن توجه خاص دارند.
واقعیتی که میتواند دغدغۀ همۀ جوامع باشد، پدیدهای است به نام «مسئلۀ عمومی» که بنا به علتهای مختلف و در مواقع خاصی بروز میکند و گاه تمام جامعه، یا بخشهای گستردهای از آن، ممکن است در قبال آن همفکر یا همسو شوند. چگونگی تکوین نگرش اعضای جامعه، عاملهای مختلف مؤثر بر آن، از جنبههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی گرفته تا عاملهای فردی، محیطی و موارد دیگر، و نیز پیامدها، تأثیرهای اصلی و جنبی این نگرش و زمینههای دیگری از جامعه که ممکن است به گونهای از آرای عمومی تأثیر بگیرد، حوزۀ مهمی از مقولۀ افکار عمومی را تشکیل میدهد. عاملهای مؤثر بر افکار عمومی را به دو دستۀ پایدار و ناپایدار تقسیم کردهاند. ویژگیهای فرهنگی جامعه، موقعیت جغرافیـایی، اوضاع سیـاسی ـ اجتماعی، مذهب، نظام آموزشی و نظایر اینها، ازجملۀ عاملهای پایدار به شمار میآید. این دسته از عاملها معمولاً تأثیر مداوم دارند. از زمرۀ عاملهای ناپایدار از این موارد میتوان یاد کرد: رویدادهای مختلف که ممکن است برای مدتی جامعه را در دامنۀ تأثیرهای خود قرار دهد؛ افرادی که شهرت، نفوذ، اندیشه یا عملشان ممکن است توجه جامعه را بهسوی خود جلب کند؛ فضایی که گاه رسانههای همگانی ایجاد میکنند و جوّ خاصی را تشکیل میدهند؛ گروههای دارای نفوذ یا گروههای فشار که میخواهند جامعه در مسیر خواستهای آنها حرکت کند؛ و عاملهای موقتی یا متغیر، اما مؤثر دیگر، نظیر اینها.
پژوهشگران و متخصصان میتوانند عاملهای پایدار و ناپایدار مؤثر بر شکلگیری افکار عمومی را شناسایی، و طرز کار آنها را بررسی کنند، اما چگونگی شکلگرفتن افکار عمومی، بهویژه در جامعههای مختلف، موضوعی است که نمیتوانند دربارۀ آن با دقت و قطعیت اظهارنظر کنند. گذشته از چگونگی تکوین، شیوههای تغییر افکار عمومی هم از مسائلی است که بهسادگی قابل بررسی و نتیجهگیری نیست. این پیچیدگیها، بههرحال، با پدیدۀ افکار عمومی همراه است و جامعههایی که ادارۀ آنها و چگونگی گردش امور در آنها به آرای مردم بستگی دارد، ناگزیرند افکار عمومی و سیر و تحول آن را خوب بشناسند، وگرنه ممکن است جامعه به راه دیگری برود و میان بخشهای مدیریت و خود جامعه شکاف پدید آید که دراینصورت، احتمال دارد بحران به شکلها و شدتهای مختلف ناگهان بروز کند. ازاینرو، نظرخواهی، نظرسنجی و بررسی چگونگی توزیع آرای مردم در جامعه مدنظر قرار گرفته است. سادهترین نوع نظرخواهی انتخابکردن نمونههای کوچکی از مردم و طرح یک یا چند پرسش ساده با آنها ست؛ برای مثال، نظر آنها دربارۀ کالایی بهخصوص یا برنامهای در یکی از رسانههای همگانی پرسیده میشود. در نظرخواهی پیشرفتهتر از پرسشنامه، مصاحبه، استخراج نتایج و طبقهبندی و تحلیل و تفسیر آنها استفاده میشود. مؤسسههایی که بهویژه پساز جنگ جهانی دوم (1939- 1945 م) بهمنظور بررسی، سنجش و تحلیل افکار عمومی تأسیس شدهاند، گاه میتوانند اطلاعات ارزشمندی در اختیار سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان جامعه قرار دهند. شاخهای از پژوهشگران حوزههای علوم اجتماعی و ارتباطات که پژوهشگران خاص افکار عمومی هستند، روشهای مطالعه در افکار عمومی را توسعه بخشیدهاند و با استفاده از شیوههای مختلف آماری و پردازشهای رایانهای بر دقت بررسیها افزوده، و از دامنۀ خطاهای محاسبات و پیشبینیها کاستهاند.
بررسی و سنجش نظاممند افکار عمومی از اوایل سدۀ 20 م شروع شد. در 1935 م، جُرج گالوپ، آمارگر آمریکایی، بررسی افکار عمومی مردم را در آمریکا دربارۀ مسائل سیاسی و اجتماعی روز آغاز کرد. مؤسسۀ او با نام «مؤسسۀ آمریکایی افکار عمومی»، و با نام اختصاری مؤسسۀ گالوپ، به بررسی و سنجش دقیق افکار عمومی شهرت دارد. جز گالوپ، چند تن دیگر هم بودهاند که در این راه پیشگام به شمار میآیند و مؤسسههایی انتفاعی به نام آنها دایر است و به فعالیت در زمینۀ مطالعه و سنجش افکار عمومی مشغولاند. جز آمریکا، کشورهای دیگری هم سازمانهایی برای بررسی و سنجش افکار تشکیل دادهاند. مؤسسۀ کانادایی افکار عمومی که هر ماه نتیجۀ بررسی نظرخواهی از 000‘1 تن کانادایی را انتشار میدهد، سازمانی از این دست است. مؤسسۀ گالوپ چند شعبه در کشورهای دیگر هم تأسیس کرده است.
در ایران نیز کوششهایی بهمنظور مطالعۀ منظم و روشمند در زمینۀ افکار عمومی به عمل آمده است. دفتر ریاست جمهوری در مواردی، از شماری صاحبنظر نظرخواهی میکند و نتیجۀ تحلیلشده را به آگاهی رئیسجمهور و همکاران او میرساند. شبکههای صدا و سیما به مناسبتهای مختلف از شماری از مردم نظرخواهی، و اظهارنظرهای آنها را پخش میکنند. مرکز ملی مطالعات و سنجش افکار عمومی در سالهای اخیر تأسیس، و به فعالیت مشغول شده است. بااینحال، بررسی و سنجش افکار عمومی در ایران تا رسیدن به سطح مطلوب راه درازی در پیش دارد.
نظرخواهی درعینحال با انتقادهایی روبهرو ست. عدهای میگویند نظرخواهی از عدهای معدود و پاسخهای آنها نمیتواند بازنمای افکار عمومی مردم در جامعه باشد، هرچند که مؤسسههای نظرسنجی به کمک روشهای آماری و دستاوردهای علم آمار و نیز تجربههایی که طی سالها کار عملی کسب کردهاند، بتوانند محاسبات دقیقی روی نتایج بهدستآمده انجام دهند. برخی به روشهای نظرخواهی انتقاد دارند و معتقدند انتخاب نمونهها و نمونهگیریهایی که بهدلیل صرفهجویی اقتصادی محدود است، نمیتواند با دقت کافی قرین باشد. بعضی حتى بر این نظر هستند که مردم عادی اصولاً صلاحیت اظهارنظر دربارۀ همۀ مسائل اجتماعی ـ سیاسی را ندارند، بهویژه مسائلی که شناخت آنها به تخصص یا تبحر نیازمند است. از سوی دیگر، نظرخواهیهای مطالعهنشدهای که معمولاً شتابزده هم انجام میگیرد و بدون توجه به همۀ جنبههای لازم از شبکههای تلویزیونی پخش میشود، با انتقادهای جدی روبهرو ست. به نظر منتقدان، نبود انسجام منطقی در میان اینگونه اظهارنظرها گاه ممکن است پیامدهای اجتماعی ـ سیاسی پیشبینینشدهای به بار آورد. شماری از منتقدان بر این نکته تأکید دارند که بازتاب نظرخواهیها جز دادۀ خام چیزی نیست و دادۀ پرداختهنشده را نمیتوان بهمنزلۀ نمایندۀ افکار عمومی تلقی کرد. درخصوص مسائل سیاسی هم این انتقاد وارد شده است که نظرخواستگان به جای آنکه دربارۀ درستی یا نادرستی، سود یا زیان و نیکی یا بدی رویدادی رأی خود را ابراز دارند، علاقهها یا گرایشهای خود را بازمیگویند. ازاینرو، آرای آنها به جای آنکه افکار عمومی را به حقیقت امور نزدیکتر کند، به آن جهتهای خاص میبخشد. از اینها گذشته، این انتقاد نیز به میان آمده است که قوانین کشورها دربارۀ اصول، ضوابط و حدود نظرخواهیها کافی و دقیق نیست و تدوین و اجرای قانون هم نمیتواند در این خصوص چندان کارساز باشد و ازاینرو، آموزشهای گستردهای لازم است تا نظرخواهان و نظرخواستگان بتوانند به ترویج اصول و روشهای بیطرفانۀ نظرخواهی و نظرسنجی کمک کنند.
بهرغم این دشواریها و انتقادهایی که به روشهای طرح و بررسی افکار عمومی وارد میکنند، توجه به افکار عمومی در کشورهای برخوردار از نظامهای سیاسی مردمسالارانه و درنظرگرفتن افکار و دیدگاههای مردم در همۀ اموری که به ادارۀ جامعۀ مربوط میشود، بیش از پیش است و مؤسسههای بررسی، سنجش و تحلیل افکار عمومی در زمینههای مختلف و در کشورهای جهان رو به افزایش و گسترشاند.